با خود گفتم اخبار دیگر نخوانم، درگیر انتخابات و حاشیه هایش نشوم. باور می کنید که در بمباران خبری و رسانه ای قرار داریم و اصلا ممکن نیست. مگر که از این کلان شهر بگریزیم و به غاری پناه ببریم که حتی خرس هم نداشته باشد. چون مطمئنم خرس بعد از اینکه به ما تجاوز کرد روزنامه برایمان میخواند.

امروزها تقریبا دو جا کار میکنم، جایی تا ظهر و جایی تا شب. صبح تا ظهر انگار یقه ام رو میگیرند و تمام اخبار دلخواهشان را به زور در گوشم فرو می کنند و ظهر تا شب دوباره به همین روند.

و اینجاست که تمرکز به ناکجا می رود.